پارت سی و چهارم

زمان ارسال : ۲۲۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 22 دقیقه

شبانه در مهمانی جشن بود و انگار که نبود. تصاویر پیش رویش مبهم و تار بود آرایشگرها به زحمت کبودی‌های دست و صورتش را پوشانده بودند اما هنوز ردی معلوم بود مژه مصنوعی برایش آزاردهنده بود اما حتی حوصله نداشت به آرایشگر بگوید این سبک آرایش را نمی‌خواهد تنها یکی دو بار آرام به جلو کشیده بود تا درشان بیاورد و متوجه شده بود چسب خیلی زیاد و قوی برای چسباندنشان مصرف شده است
همانطور آرام روی ص

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • محیا

    ۱۹ ساله 00

    مرسی نویسنده جان واقعا از خوندن این پارت لذت بردم هرچی جلوتر میریم داستان جالب تر میشه ولی اصلا یه درصدهم فک نمی کردم آراز ومهراد برادر باشند

    ۷ ماه پیش
  • اس وای تی

    10

    این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد

  • ساناز لرکی | نویسنده رمان

    سلام عزیز رها در باد هستش... خوشحالم که دوست داشتین

    ۷ ماه پیش
  • ساناز لرکی | نویسنده رمان

    دوستان عزیزم توی نظرات اسپویل نکنید لطفا.... مجبور شدم خیلی از نظرات رو بردارم. ممنونم ازتون

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.